کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

آخرین نامه سهیک آخرین ترانه ی باران برای آقای میم-گاف(مسیح)

نامه سهیک آخرین ترانه ی باران به آقای ...میم...گا ف (مسیح).... دوم

 

به صدق کوش که خورشیدزاید از نفست

که از دوغ سیه گشت روی صبح نخست

ملامتم به خرابی نکن..... که مطرب عشق

حوالتم به خرابات کرد روز نخست........................... (رندشیراز)

 

آقای عادی! بادروی گرم وآرزوهای خرسند برای تو ویکایک افراد گرامی خانواده ات... امیدوارم جملگی در تمامی مراحل زندگی تندرست وموفق وبهروز باشید...

 

دردرازای نزدیک به سه سال دفترنگاری شخصی ام تلاش کردم تا درراستان جهان بینی انسانی ام با همه دوست باشم.......کوشش کردم نه تنها دلی رانیازارم بلکه تا می توانم دل دیگران را شاد کنم..دراین مدت حتی یک یادداشت توهین آمیزکسی در دفترم ننوشت چون تجربیات گرانبهای زندگی ام بمن آموخته که به دیگران ..حتی آنهایی که بامن تفاوت عقیدتی بسیاردارند مهربان بوده ودوستی ام را برپایه مشترکات فکری بناکنم درمیان این دوستانم جوانان مذهبی کمی هم وجوددارند ولی من با آنها نه تنها مشکلی ندارم بلکه آنها از من آموخته و میاموزند که مسائل مذهیی برداشت های کاملا خصوصی است که تنها باید دردرون افراد بماند ودر خلوتش زنده باشد

من مدت 15 سال در باره نقش ادیان و آئین ها درزندگی بشرازگذشته تا حال پژوهش وتحقیق کرده ام وتلاش می کنم بازیافته هایم را بگونه ای مستند برای دوستان وهم گرایانم بازگو کنم.. من هرگزدرپی ایدئولوژی ویا جهان بینی خاص نبوده ام( اگرچه درباره آنها به اندازه کافی تجربه و آگاهی دارم) من یک رهااندیش وآزادفکرم بنابراین هیج گاه خودرا در چهارچوبهای بسته باورها زندانی نکرده ونمی کنم.. بلی اینکه شما مانند نیوتن فریادزدی بیایید من کشف کردم!!! سهیک دارای چندین وبلاگ است!!! کارمشکلی نکردی من خودم برزبان می رانم که دارای چندین وبلاگ هستم.. می دانی چرا؟ چون درباره بسیاری از رشته ها از موسیقی و شعروداستان وفیلم وتاریخ و ادیان و روانشناسی و جامعه شناسی وایدئولوژی ها و احزاب و شخصیت های مطرم جهان وشناخت شعروشعرا ونقد اندیشه ها وووو دانش کسب کرده ام وخوب طبیعی است که باید آنها را به دیگران منتقل کنم واین در یک ویادو وبلاگ شدنی نیست بنابراین دمن با داشتن وبلاگهای مختلف به مسائل گوناگون وومتفاوت می پردازم آیا به نظرشما این کارنامناسبی آست!!! که بعنوان کشف!! آنرا افشاگری کرده ای؟؟؟؟ نه عزیز این یک نقطه قوت است ومن طبعا در وبلاگهای مختلفم ( که خوش وقتانه شما خیلی هایش را نمی شناسی) با نام دیگرمی نویسم ولی من یک پژوهشگرومنتقد هستم و بادانش اندکی که دارم نوشته های دیگران را مستندا نقد می کنم واین راحق مسلم خود می دانم چراکه دنیای نت دنیای رنگارنگ تبادل بازیافته ها و اندوخته های فکری به دیگران است واگر کسی اینجا را بامسجد!! وامامزاده!! و شرایط نابهنجار شهرسوخته!! وحوزه علمیه!! واوین  !! اشتباهی بگیرد در خردمندی وعقل او باید تردید کرد!! اینجا دنیای آزاد عرضه باز یافته هاست....جای تقسیم دانسته ها با دیگران ودفتریادداشت خصوصی نیست! همه وبلاگها جای نظر خواهی دارد واگر کسی دوست نداشت آنرا مسدود می کند ..پس فراموش نکن که اینجا محل جاقوکشی وچماق کشی وتهدید و ارعاب و فحش وناسزانیست واگر کسی این کارراکرد تنها نشان از بی دانشی ونادانی وبی تجربگی اوست که نت بین المللی را چاله میدون وووو اشتباه گرفته وقمه کشی می کند که......برین کنار همه جا عرصه جولان من داست واینهم قمه وهرکس نطق کشید گردنش را می زنم!!!!

 

عادی جان تو مدت یکماه ویا بیشتردروبلاگ خودت وخودم ودوستانت علیه من سم پاشی وتبلیغ سو کردی ( همه مستندات هست) انکار نکن تو می دانستی سهیک و آهنگ وووو همه نامهای من است واین رافریاد هم زده دای

خوب پس به حیثیت من لطمه زدی درسته؟ مغلطه نکن که یکی یکی بگو.....خودت ووجدانت ( دکه امیدوارم بیدارباشد) همه را یک به یک ومو به مو ثبت کرده اند و نوشته هایت هم که دردسترس( خودت گفته ای)

من در این مدت از لابلای بایگانی نوشته هایت تمامی حرفهای مهربانانه و دوستانه ولطف هایی راکه بمن داشته و به قلم آورده ای جمع آوری کرده ام (خیلی پرحوصله ام نه؟) و همین طور تمامی توهین ها و ناسزاه وتهمت ها .سم پاشی ها وافشاگری هایت را!!!! جملگی آماده وتدوین شده اند....... وردکنار آن اززمانی که مرا مورد تهدید قرار دادی تلاش کردم برای حفظ امنیت خودم  باکمک دوستی به محل کارتو آمدم ( یادت نرفته که خودت آدرس دادی) واز آنجا باکمک همان دوست خانه تورا پیداکردم و براحتی تلفن خانه ات را ومن حتی از پنجره اتاقت عکس دارم وهم چنین از خودت وهمسروفرزندانت واگر روزی شرایط مناسب بود برایت خواهم فرستاد....... البته وجدان بیدارم را شاهد می گیرم از هیج کدام از اینها علیه تو استفاده نکنم چون باید منو شناخته باشی که هرگز با آبرو وزندگی کسی بازی نمی کنم....... فقط لین کار هایم برای این بود که بدانی باکه طرف هستی بچه تهران (دروازه دولاب کوچه آبشار) جنوب تهران محل حسین آقامهدی و حسین رمضون یخی( برو درباره شان سئوال کن) هستم

بنابراین من خودم یک پا لات وچاقوکش بودم... حالا تو بیایی منو تهدید کنی؟؟ مثلا فرض کردم چگونه می خواهی تهدیدت را عملی کنی....... منو لوبدهی؟ خوب اطلاعات تو نسبت بمن ناقص و سوخته است ومن شش ماه است دکه درخیابان گرگان نمی نشینم ( برو واز نزدیک ببین) دونام ونشان من راهم نادرست وناقص می دانی..وبعد فکرکردم مثلا وبلاگ منوهک کنی!! ( خوب اولا سخت است ودوما نتیجه اش اصلا برایم مهم نیست چون ده ها وبلاگ جایگزین دارم) وبعد در این تهران به این خرتوخری فرض کنیم منو پیدا کردی وبوسیله دوستانت ترورکردی ویا زخمی (چاقوزدی!!) خوب اگر اینها هم نیم درشانش عملی شده هم ندارند واگر هم شدند بهانه خرسندی من خواهند شد چون فکر می کنم شصت سال عمرکافیست وکم همه گونه هم اززندگی ام لذت برده دام وهم فرزندانم بزرگ وموفق هستند وهم خودم هم هیج آرزوی دست نیافته ای ندارم بنابراین مرگ را باآغوش باز می پذیرم وچه بهتر که درراه آرمانهایم وتلاش هایم باشد.......

درضمن مسئله بعدی اینکه من جزو کانون ولاگ نویسان ( پن لاگ هستم) ولذا تمامی تهدید ها ونشان شما را برای دوستم نیلوفر ارسال کرده ام واگر اتفاقی برایم بیافتد کانون خوب می داند که سرچشمه این اتفاق از کجاست

 

می بینی من چه باهوش ودوراندیشم وتو با چه کسی درافقتاده ای...... خوب سکوت یک ماهه من این همه نتیجه داشته آنهم برای خودم ومن اکنون خیالم راحت راحت است که شما باتمامی توانت( که نزدیک به صفراست) بامن کاری نمی توانی انجام دهی  ولی خودت گفتی تهدیداتم راجدی بگیر و منهم این همه کار کردم!!! خوب بازهم دیدی منو هنوز آنگونه که باید نمی شناسی.......

 

خوب بهتراست از نامه نگاری و یادداشت نویسی برای هم دست برداریم تنها خواسته من از تو اینست که در متن آتی همانگونه که قبلا فحش وناسزادادی در یک نوشته جند خطی درباره من اشتباهاتت را جبران کنی.. من نمی خواهم از من در نوشته ات تعریف کنی جون نیازی به تعریف تو هرگز نداشته وندارم ولی فقط ربنویسبی واشاره کنی که نوشته قیلی ات درباره سهیک احساسی وناسنجیده بوده است واشتباه کرده ای......همین درچندخط کافیست

من انظاردیگری ندارم......همان دروبلاگ خودت به این داشتباهت اعتراف کنی وخرابی هایت را درست کنی

این تنها خواسته من است تا از تو هربچه دردل دارم بدور بریزم.....بعدش هم باخوبی باهم بدرود می گوییم وهرکس بهراه خود....... باشه؟ این آخرین درخواست ونوشته من برای توست یا عملی کن ویا اینکه بگو مقدور نیست........... وبعدش بازهم بدرود.......برایت بهترین آرزوهارادارم....... تندرست و.موفق وشادکام باشی

ارادتمند همه دوستداران شعروادب واندیشه.............سهیک آخرین ترانه ی باران

نظرات 2 + ارسال نظر
کافکا 1385/08/05 ساعت 01:30 ب.ظ

عادی جان درود

باپوزش خواهی چند غلط تایپی دارد.

این نامه را مستقیم نوشتم وحال درست کردنش هم نیست

ببخشید.......... بدرود

مسیح 1385/08/05 ساعت 03:42 ب.ظ

سلام

:)

خب
عزیز دلم
از اول می گفتی که مشکلت چیه

:)

هیچ فکر نمی کردم این قدر اون جمله در تو اثر کرده باشه و این قدر به زحمت افتاده باشی

تو خودت خوب می دونستی و می دونی و حتی نوشته ای که مسیح اهل اون حرفا نیست

تموم کاری که از دستم برمیومد نوشتن همون اسم و آدرس بود برای راندن مزاحمتهای یه موجود سمج مثل تو

:))

فکر نمی کردم اون قدر از این تهدید (؟؟؟؟!!!!) وحشت کنی که خونه و زندگیتو منتقل کنی به جایی دیگه

:)

البته خونه و زندگی خودت که نه

مادر بزرگوارت

جدا تا این حد به زحمت افتادی ؟!!!!!!!!!

این جای عذر خواهی داره واقعا

باشه

من توی اون پستی که در باره تو هم نوشتم

مطلبو تموم نکردم

البته تا اونجا که یادمه توی همون پست هم ازت عذر خواهی کردم

هم از تو و هم از خودم

ولی می تونم همون مطلبو ادامه بدم و بعد بابت این زحمتی که متقبل شدی ازت پوزش بطلبم

اما

دوست دارم تو هم به عنوان کسی که با هم ساعاتی رو گذروندیم

قول بدی که تهمت بیجا به کسی نزنی

:)

ممنونم که تموم حرفاتو صریح و بی پرده زدی

:)

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد