کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

دل من هوای ناهید راکرده وناهید هم؟؟//// کافکا

ناهید کجاست؟؟

ناهید نوشتی ومرابه یاد فراگذشته های  چنددهه پیش انداختی

درتابستانی ازدوران جوانی پس از اتمام دوره دبیرستان برای  استفاده ازطبیعت زیبا به یکی ازییلاق های اطراف تهران رفتیم دراوائل این سفر چند ماهه با ناهید آشنا شدم .

اوهم باخانواده اش برای گذران تعطیلات تایستانی  مانند ما خانه ای درنزدیکی های محل سکونت ما دراختیارداشتند.

ناهید پس ازش.ل.  دوست دوران نوجوانی من که اکنون به یغمای شوهررفته بود!! دومین دختری بود که نگاهش بانگاهم گره خورد وبهم مشتاقانه خیره شدیم

ناهید یسیارزیبا بود چشمانی عسلی وکم یاب داشت باموهای روشن بلند وچهره ای روشن وجذاب ودلنشین همچنان که صدایش توامان با آوایی ازدوستی ومهربانی بود.

من وناهید خیلی زود بهم دلبستیم وآنگونه که بعدها گفت من اولین دوست دوران زندگی اوبودم

ناهید برادری کوچک داشت که همیشه درقرارهایمان لب رودخانه اوراباخودمی آورد

من واو ساعتها درکنارهم بودیم ودردنیایی شورانگیز ازعشق ودوستی باهم سخن می گفتیم

ناهید یسیار آرام  وبااحساس سخن می گفت من درژرفنای چشمان دل انگیز او گم می شدم

روزی به اوگفتم::: به تو علاقمند شدم واحساس می کنم چیستانی درچشمانت نهان است که برای یافتنش باید یسیاربگردم......... واو هم باسکوت ولبخندی  خرسندی خود راازاین آشنایی ابراز نمود

هرچه روزهای تابستان به انتها می رسید ما بیشتروبیشتر بهم  دلبسته می شدیم تاروزی که دریک مهلت نایاب همدیگررادرآغوش گرفتیم وواژه دوستت دارم ها رابرزیان راندیم

طعم شیرین آن بوسه عمیق وعاشقانه هنوز درکام جانم باقی است

درآخرین دیدار باگرفتن آدرس منزل و محل دبیرستان او ازهم جداشدیم

دوستی من وناهید چند ماهی بیشترطول نکشید چراکه اوراهم شوهر ی انتخاب کرد وخرید وبرای تجاوز به خانه خودبرد!

راستی اکنون ناهید کجاست؟؟؟ نمی دانم ولی این راخوب می دانم که بی تردید دارای نوه ونتیجه ووو می باشد چون شانزده سالش بود که طوق بردگی شوهررا به گردنش انداختند.

وشوهردین باورایرانی یعنی مستبد خودکامه ایکه زن خوب وفرمانبر وپارسا!!! می خواهد

خوشا به حال کسانی که ازچنین مردان زن ستیزی جداشدند وباشکستن درب قفل آلودزندان چنین شوهران هرزه ای شیوه تنهازندگی کردن رابرگزیدند.............. ناهید چشم عسلی همیشه بیادت هستم......... همیشه گرمای آغوشت وبوسه های  شیرینت راحس می کنم......

نظرات 3 + ارسال نظر
کافکا 1386/07/23 ساعت 10:42 ب.ظ

عادی جان بادرودی گرم........

قبل ازهرکلام بایستی بنویسم که شما توهین های مستدفراوانی بمن کرده ای وهنوزهم تکرارمی کنی!!

ولی من هیچ گاه بخودم اجازنداده ام که تلافی کنم چون هم گذشت ما دگراندیشان خیلی زیاد است وهم اینکه اصولا همیشه درنهایت آرامش بسرمی برم وسعی می کنم ناپختگی جوانان را بامداراگری خودجبران نمائم
بهرروی به این چند سئوال من پاسخ متمدنانه بده ممنونم
آیا درفرهنگ گفتاری ما بکارت {تنها باپرده می آید} به چیزی غیرازآن پرده معروف دختران مورد کاربرد دارد؟؟
۲- شما ازکجا می دانی من خدا ستیزم؟؟
۳- عدم توانایی جنسی من!!کی به شما ثابت شده!!!
۴- عقده های من راشمارش وآسیب شناسی کن تا آگاه شوم!
۵- چرابرخی حرفهای خصوصی بین ماراعنوان کردی
۶- آیا یاداشت توهین آمیز چهارم مهر دردفترم کارشماست؟؟ واگرنه چه حساسیتی داشتی که درآن روز دوباربه فاصله کم به دفترمن مراجعه کرده ای؟؟
عادی جان تومراخوب می شناسی وگذشت وبزرگواریهایم را بخاطرداری پس سعی کن آرام باشی ونوشته ای ازروی عصبیت واحساس برایم ننویسی......
به آن دوستت که بانام جعلی ناهید به پشتیبانی ازشما برای من یاداشت بی نام وهویت گذاشته بگو آن روزهارابخاطربیاورد
ومن دلم نمی آید آرامش اورابهم بزنم پس دقت کند که با چه کسی روبروست.......
درپایان بازهم تکرارمی کنم هیچ گونه دلخوری وناراحتی ازشما بخاطر توهین های بیشمارومستندت ندارم واگرچه با عقاید وباورهایت هیچ انسی ندارم....... سعی کن شعارعلیه من ندهی و اگرازنوشته های من ناراحت می شوی روشن بنویس تا دیگربرایت ننویسم.....
درضمن وبلاگ شما تک صدایی هم نیست ها.. نگاهی به نوشته فمینیست بیانداز!! اگرفکرنمی کنی که کارمن است!!!
شما منتقدکم هم نداری فقط درچهارچوبهای مختلف برایت می نویسند......
درآخر اینکه دلم نمی خواهد آرامش شما بهم بخورد ولی شما گاهی باجوانی وناپختگی ات عنان ازکف می دهی و بجای انتقاد توهین می کنی......
چشم براه پاسخ شمادراینجا هستم
تندرست وموفق وبهروزباشی.......

کافکا 1386/07/24 ساعت 08:10 ب.ظ

عادی گرامی بادرودی دگربار...........

شاید من دراین دوران سه ساله تورا دوست خطاب کرده باشم ولی این آزمایشی بود وباورکن هیچ گاه تورا بعنوان یک دوست باورنکردم واین بخاطر نقط ضعف های شخصیتی تو بود

من جدا تصمیم گرفتم به آشنایی باتو مهرپایان زده وپرونده رادرهمین جا ببندم چون تو تحمل انتقاد رانداری وچنان شیفته دست آوردهای فکری خوهستی که فکرمی کنی خرد کلی وغیرقابل نقد واصولا کسانی که فکربسته ومحدوددارند چنین اند........ باورکن اصلا اختلاف من باتو سرمذهبی بودن تونیست چون من دوستان مذهبی فراوانی دارم وبا آنها مشکلی نداشته وندارم
مشکل من باشما درعدم انتقاد پذیری ونقد باورهای شماست
درضمن کمی هم حسادت داری و دانش بیشتردیگران و تلاش ومحبوبیتشان حسودی می کنی!! چرا؟؟ نمی دانم
شما پرگویی ودلت می خواهد کم دانشی ات رادرلابلای پرگویی وپراکنده گویی ات پنهان نمایی درست مانند روضه خوانها.......برخورد شما بادیگران مخصوصا خانم ها تشویق بی موردوزورکی است وفکرمی کنی این روش سازنده است!!
نمونه اش آن دوست ازگود خارج شده است که اگرچه بااحساس ومهربان است ولیکن دانش او سطحی است وشما اورا بمباران یادداشت وتشویق بی دلیل می کردی ودیدی سرانجامش چه شد........
ازیادداشت نوشتن دیگران بسیارلذت می بری وبرایت مهم نیست چه بنویسند فقط بنویسند....... کافی است
ولی باهمه این نقطه ضعف ها موجودی بااحساس ومهربانی مخصوصا با خانم ها!!!!!!!!!!!!!!

کافکا 1386/07/24 ساعت 08:45 ب.ظ

عادی جان
این آسیب شناسی شخصیتی را به دل نگیر چون من واقعا دوست دارم تو رشد کنی وسطح آگاهی ات افزون گردد

شما درپی پیداکردن دوستانی باعقاید رنگی نیستی وفقط به دنبال کسانی هستی که هم درعقایدمذهبی طرفدارشما باشند وهم مدام ودیوانه وار ازشما تعریف نمایند!!
وهرکه ازشماانتقاد کرد شما فورا دلخورشده و درپی تلافی آنهم باسلاح توهین برمیایی!!
بهرروی چون جوانی ودرحال جستجو می توان به آینده ات امیدهایی داشت چون نوشته هایت بادوران شروع وبلاگ نویسی تفاوت بسیار دارند واین خودجای امیدواریست
بهرری گاهی آشنایانت را درمیان منتقدانت جستجوکنی بدنیست ........
بهرروی من تمامی توهین ها وبی نزاکتی وبی احترامی هایت رامانند گذشته بخشیدم وهیچ گونه دلخوری ازشماندارم
شماهم آشنایی بامن رافراموش کن
برای تو وخانواده ارجمندت آرزوی تندرستی وموفقیت روزافزون می نمائم.......... شاگرد کلاس اول آموزش وتحقیق... کافکا
بدرود............. آشنای قدیمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد