کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

کااااااااااا فکااااااااااااااا

هیچکس آنقدر دارانیست که بدون همسایه سرکند

نامه سهیک آخرین ترانه ی باران برای آقای..میم....گاف (مسیح) یکم

با عقل وفهم ودانش داد سخن توان داد

چون جمع شد معانی......... گوی بیان توان زد

قدخمیده ما سهلت نماید اما........ برقلب دشمنا ن تیر از این کمان توان زد.... (رندشیراز)

 

بادرودی گرم خدمت آقای م... گ...( مسیح)

قبل از هرکلام برای تو وخانواده گرامی ات آرزوی موفقیت و تندرستی می نمایم

آشنای چند ین ماهه من! کاشکی می توانستم تو را دوست بنامم ودرابتدا هم فکر می کردم این ارتقا ممکن باشد ولی به مروردریافتم که پیوند ما نمی تواند به مرحله دوستی برسد چراکه شما علیرغم  تظاهر به اهل مدارا بودن با دگراندیشان توان این کار را بعلت متعصب بودن نداری چراکه حدودا تمامی مسلمانان با فرهنگ نقد پذیری بیگانه هستند ولذا هر گونه نقدی براندیشه وباورشان برنمی تابند ودر همین راستاست که درطول تاریخ اسلام هزاران دگر اندیش به جرم نقدوبررسی اسلام توسط مفتیان ومراجع تقلید وملاهلایان وآخوند ها به جرم کافروزندیق وبه مرگ محکوم شده اند.

 

دراین مدت آشنایی من باشما تلاش کردم ضمن رعایت همه اصول فکرواندیشه و بیان به باورهای شما احترام بگذارم تابرای شما ثابت شود همزیستی انسانها باوجود تفاوت های فکری ممکن است ولی شما توانایی هضم این واقعیت را نداشتی وانتقاد های مرا چون کینه به دل گرفتی تا روزی و درفرصتی این در دل مانده هایت را برون ریز کنی!!! وطی این چند ماهه خود واقعی خود را به ناشایست ترین نوع ممکن نشان دادی ودرچند جا تمامی عقده ها و چرک های درونت را بیرون ریختی وثابت کردی که مسلمان متعادل بسیار کم و نادر است وتو نیستی.

 

من در ابن نوشتار تلاش می کنم به آسیب شناسی شخصیتی شما پرداخته وشما را آنگونه که شناخته ام معرفی کنم .من هرگز درراه مقابله به مثل باشما نیستم اگرچه خودت خوب می دانی ابزارهای متقاوتی برای در هم ریختن سیستم فکری شما در اختیار دارم...من اهل اندیشه و فکر و قلم هستم وسلاح من انگشتانم است که واژه ها را مینگارند ... نه چماق وزنجیردارم و نه سلول 299  ونه چماقداروهکر بنابراین هیچ گاه نه به کسی تو هین می کنم و نه قصدتحقیروکوچک شماری کسی را دارم ونه قدرتی تا کسی را تهدید ومورد ارعاب قرار دهم البته این بدان معنی نیست که تو این ابزارها دراختیارداری ! چون اگر داشتی  خشک مغزی تو یاری ات می کرد تا از آنهارا مورد بهره برداری قراردهی! بنابراین مرا هیچ گاه تهدید نکن وخواهشا هرکاری که از دستت برمی آید درباره من  انجام بدهی کوتاهی نکن.

من نه از تهدید کسی می ترسم و نه توهین کسی را بعنوان کینه دردرونم انباشته می کنم ! من رها اندیشم وخالی از بغض وکینه تازیان چون یک ایرانی ام وریشه هایم در همین خاک است و دراثر تهاجم به این سرزمین نیامده اند!

 

خوب اما از آسیب شناسی شخصیت شما....... درابتدا از نام انتخابی ات شروع می کنم...مسیح.....این نام لفب پیامبرمسیحیان است و شما بااین انتخاب دچار نوعی خودبزرگ بینی افراطی شده  و خودت را در جایگاه کسی گذاشته ای که درنام هم که شده مورد احترام بیش از چهار ملیارد مردم جهان است!! واین خود نشان کم بودهای فکری درشماست که تلاش کرده ای خودت را بگونه ای تصنعی و ناچسب درجای عیسی مسیح قراردهی!!!!!

وازاین منظر بی ارتباط و ناچسب  خودشیفتگی خویش را به همگان نشان دهی!!تو واقعا مانند مسیحی؟؟ یعنی بنابرداستان های دینی همان قدرت اوراداری؟؟ می بینی که لباسی که پوشیده ای به تنت خیلی خیلی گشاد است!

 

البته من می دانم که از مسلمان بودنت راضی نیستی ولی تو کجا وحتی یک مسیحی ساده کجا؟ چه برسد به خود مسیح!!! بنابراین تو دچار کمبود ها و عقده های شخصیتی فراوانی وباخودت فکرکردی با این نام خواهی توانست کم دانشی و ناتوانی های ناشی از مسلمان بودنت را جبران کنی!! نکته بعد اینکه تو هم مانند همه هم کیشانت انتقاد پذیر نیستی و هیچ گونه نقدی را براندیشه ات بر نمی تابی وفکر می کنی  آنقدر می دانی! که همه باید از دانش تو تعریف کرده و تحسینت نموده وازتو یادبگیرند!!!!!! آخر تو مسیحی واشتباه نمی کنی!!! می بینی چقدر کودکانه می اندیشی؟؟!! مسئله یعدی واژه عادی است .... که تو دراین انتخاب هم دچارخودشیفتگی فزون شده ای و تظاهرمی کنی که فردی عادی هستی و در پشت پرده تظاهر به عادی بودن خودت را آگاه و دانا حس می کنی!! واین یکی دیگر از گزند ها و آسیب های شخصیتی توست که البته همه مانند من اینگونه درباره تو ژرف اندیش نیستند وخودت خوب می دانی چه می گویم واگر بچه های ساده و بعظا نادان وکم دان ر فریب دهی با همه نمی توانی اینگونه باشی چون واژه واژه تو را زیرزره بین قرار می دهند!!  حسادت>>> این هم از دیگر نکات شخصیتی توست که بایستی آنرا در کنار ترسو بودنت( بنابراعتراف خودت) اضافه کنی ..... تو شدیدا حسودی واین را درچند بار برای من نوشته ای از جمله در همان یادداشت بی نام و نشان که دستت را روکردم! تو هرچقدر هم بخواهی زیرآبی بروی برای من یکی نمی توانی چون خودت خوب مرا می شناسی من روانشناسی می دانم و از لابلای واژه ها افراد را می شناسم همان گونه که دست دوست تو نرگسی را روکردم که برایم یادداشت بزدلانه وبی نام و نشان گذاشته بود!! تو ادراین مدت مدام علیه من عقده گشایی کردی.. دروغ گفتی.. فحش دادی و تو هین کردی  وخودت را آنگونه که هستی ولی تا کنون مخفی کرده بودی نشان دادی  ومن بسیار متاسف شدم تو حتی به خانواده من هم توهین کردی و... ومن مدتی گرفتاری داشتم وروی نت نمی آمدم واین را تو حمل برسکوت من نمودی وخلاصه هر چه درحدلیاقت وشایستگی خودت بود بمن نسبت دادی!! من هرگز نمی خواهم واژه به واژه برایت جواب بنویسم چون آنوقت شخصیت خودم را درحد تو تنزل داده ام ولذا حرفهای من کلی است و آنها را در آرامش  وبدون بغض وکینه وعصبیت مینگارم........

آقای م......گاف.......  قبلا هم به تو هشدار دادم که در بازی اندیشه و تفکر بامن بازنده از پیش تو هستی واکنون هم تکرار می کنم...من باتو هیج گونه پیوندی در ذهنیت خود ندارم ودوست دارم تو را برای همیشه بعنوان یک تجربه ناموفق فراموش نمایم لذا به تو پیشنهاد می کنم ..1- در همین جا از من بخاطر همه دروغ ها تهمت ها ویاوه گویی ها و عقده گشایی ها و توهین هایت پوزش خواهی نمایی.. که در آن صورت همه آن بی لطفی ها را فراموش خواهم کرد...... 2- در مورد پیوند های نوشتاری من بادیگران هیچ گونه دخالتی نکنی..... آخر مگر تو لات وچاقوکش وباج گیر محله ای؟ یعنی اینقدر خودت رابزرگ می بینی؟؟؟؟ نه عزیز تو هیج چیز نیستی وبرای من خیلی ریز هم  هستی بنابراین وبلاگ دوستان تو! ربطی به تو ندارد واین حق من است که آنها را نقد کنم وآنها هم خودشان زنده اند و نیاز به قیم و وکیل ومرجع تقلید!! ندارند تو مدافع همان نوشته های خودت باش کافیست!

 

3- در یکی از متن های آتی به اشتباهاتت در باره من وچرندیادت و یاوه گویی هایت اشاره کن و پوزش خواهی نما...... تاشاید کمی این همه بی لطفی و حسادت و غرض ورزی و کینه توزی خودت را جبران کرده باشی

 

خوب این بود اولین نامه من به شما وخواسته هایم.....اگر انجامشان دادی می فهمم که کمی از انسانیت بویی برده ای ومی دانی که همگان ممکنست تحت شرایطی با مسائل احساسی برخورد کرده و دچار اشتباه گردند ولی اگر به خواسته هایم بی توجهی نمودی من ضمن نوشتن نقد برهمه نوشته هایت مجبور خواهم شد تا تمامی حرفها ورازهای خصوصی را که برایم تعریف کردی و  بگونه ای بیان کنم تا تورا  همگان بیشتر و بهتر بشناسند...... درضمن من دراین مدت آدرس خانه و تلفن خانه و محل کار شما را بدست آورده ام واگر روزی نیاز شد حتی ممکنست تمامی ناگفته ها و مسائل پنهانی تورا که می دانم برای همسرت نیز باز گوکنم........ می بینی گفتم از پیش بازنده ای!! من بچه دروازه دولابم جنوب شهر تهران و بقول تو پیرمرد هم هستم..... یعنی باتجربه و دنیادیده..... بنابراین بامن نمی توانی وارد بازی شوی

چون خیلی زود کیش ومات وحیران وسرگردان پشیمانت می کنم...... جوابت را در همین جا بنویس تا من بتوانم برنامه های آتی ام را درباره تو طراحی کنم..... دلم می خواهد داستان با خوبی و خوشی پایان یابد تو چطور؟

 می بینی جناب عادی>>> دراین یک ماهه که تو بمن فحش وناسزا می دادی ودروغ زنی و توهین می کردی منهم بیکار نبودم و داشتم هیزم برای سوزاندن تهیه می کردم

برای تو درکنار خانواده ات آرزوی تندرستی و بهروزی و شادکامی می نمایم....سهیک .. آخرین ترانه ی باران